مولا علی در سوره فرقان - قسمت چهارم
صلح پایدار
سه شنبه 5 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:42 ::  نويسنده : ارادتمند

و در كتاب امالى ذيل آيه وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً   54  از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى امام حسين عليه السّلام با عمويم امام حسن عليه السّلام در مدينه راه ميرفتند و من همراه ايشان بودم ناگاه بجماعتى از قريش برخورد نموديم كه جابر بن عبد اللّه انصارى و انس بن مالك نيز با آنها بود همينكه چشم جابر بپدرم و عمويم افتاد بدست و پاى ايشان افتاده و پاى مبارك ايشانرا بوسه ميزد مردى از قريش كه با مروان نسبت داشت بجابر گفت شما با اين پيرى و شخصيت ممتاز و موقعيت عالى كه در محضر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله داشته‏اى نميبايستى بپاهاى حسين بوسه بزنى جابر بآن مرد گفت اگر چنانكه من ميدانم تو نيز شرافت و فضيلت اين دو فرزند پيغمبر را ميدانستى خاك زير پاى ايشان را توتياى چشم خود مينمودى آنگاه جابر بانس گفت اى ابا حمزه پيغمبر اكرم چيزى در فضيلت اين دو بزرگوار بمن فرمود كه باور نمى‏كنم در هيچيك از افراد موجود باشد امام زين العابدين عليه السّلام فرمود من توقف كردم تا بيانات جابر را بشنوم جابر بانس گفت وقتى در خدمت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله نشسته بودم بمن فرمودند اى جابر برو فرزندان من حسن و حسين را بياور در امتثال فرمايش حضرتش رفته و ايشان را خدمتش آوردم در راه قدرى امام حسن را بغل گرفته و امام حسين را همراه ميآوردم و گاهى امام حسين را در بغل گرفته و امام حسن را زمين مى‏گذاشتم تا راه برود و پس از شرفيابى از رفتارم مطلع شدند بسيار مسرور و خوشحال گرديدند و آنها را بسيار گرامى داشته و نوازش ميفرمود و چنان ايشان را دوست ميداشت كه فوق آن متصور نبود در چنين شور و حال بمن فرمود اى جابر اين دو فرزند مرا دوست دارى عرض كردم چرا دوست نداشته باشم با اين قرب و منزلتى كه حضور مبارك دارند فرمود اى جابر گوش كن تا شرحى از فضيلت ايشان برايت بيان كنم:

وقتى كه مشيت خداوند تعلق گرفت كه مرا خلق كند مرا بصورت نطفه سفيد پاكيزه‏اى بيافريد و در پشت آدم بوديعه نهاد و پيوسته از پشتى به پشت ديگر و از رحم طاهرى برحم ديگر تا نوح و ابراهيم انتقال داد تا بعبد المطلب منتقل گرديد و هرگز پليدى شرك بآباء سابقين من نرسيد سپس نطفه مزبور بدو قسمت شد جزئى از آن به پشت عبد اللّه ویک جزء دیگر به پشت ابو طالب قرار گرفت از عبد اللّه من بوجود آمدم و پيغمبرى و رسالت بمن ختم شد و از ابو طالب على تولد يافته و وصايت باو ختم گرديد پس از وصلت على با دخترم زهرا آن دو نور بصورت حسن و حسين بوجود آمدند و بآن دو مولود اسباط نبوت ختم شد و ذريه مرا خداوند در ايشان قرار داد و خداوند مرا مأمور فرمود تا دنيا را از شرك و بت‏پرستى و جهالت پاك نموده خداشناسى و معرفت پروردگار را در ميان مردم رايج سازم و پس از من و على نور ديدگانم حسن و حسين و فرزندانش حامل لواى توحيد گشته و در اعتلاى دين حق جانفشانى مينمايند بدان اى جابر حسن و حسين پاكيزه و پاك كننده و سيد جوانان بهشت ميباشند سعادتمند كسى كه آنها و پدرانشان را دوست بدارد و واى بحال كسانى كه با ايشان دشمنى نموده و بغض و كينه آنها را در دل داشته باشند.

 

ابن شهر آشوب و محمد بن عباس و ثعلبى كه از علماء عامه است در تفسيرش از ابن عباس و ابن مسعود و جابر بن عبد اللّه و انس بن مالك و ام سلمه و سدى روايت كرده‏اند كه آيه در حق پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و حضرت فاطمه عليه السّلام نازل شده است چه رسول خدا دخترش حضرت فاطمه عليه السّلام را بامر پروردگار تزويج بامير المؤمنين نمود و آنحضرت جامع نسب و سبب بود از جهة نسب پسر عموى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و از حيث سبب شوهر حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه عليها و چون آنحضرت بالغه شد جمعى از اكابر و صناديد و اشراف قريش كه اسلام آورده بودند بخواستگارى حضرتش آمدند و رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم هر كسى را جوابى داده و رد كردند و ميفرمودند امر فاطمه با پروردگار است تا آنكه امير المؤمنين عليه السّلام خدمت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله شرفياب شد اتفاقا در آنروز رسول خدا در حجره‏ام سلمه تشريف داشتند على عليه السّلام در حجره را زد پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم بام سلمه فرمود برخيز در را بروى كسى باز كن كه خدا و رسولش او را دوست دارند و او هم خدا و رسولش را دوست ميدارد ام سلمه عرض كرد ايرسول خدا اين شخص كيست كه داراى چنين قرب و منزلت است فرمود او پسر عم و برادر و محبوب‏ترين اشخاص است نزد من ام سلمه در بگشود و آنحضرت وارد شده سلام كرد و حضور پيغمبر بنشست و ساعتى سر بزير افكند و از شرم و خجالت سخنى بزبان نياورد پيغمبر فرمود يا على حاجتى دارى گفت آرى اى رسول خدا شما مرا از پدر و مادر گرفته و بفرزندى پذيرفته تربيت نموده و ادب آموختى پدرى كرده و از پدر و مادر بمن مهربان‏ترى حق قرابت و سابقه من بر حضرتت پوشيده نيست ذخيره من در دنيا و آخرت شما هستيد خودتان فرموده‏ايد هر نسب و سببى در قيامت قطع ميشود مگر نسب و سبب من مرا در فاطمه عليه السّلام رغبتى است بخواستگارى او آمده‏ام شايد خداوند از نسل او فرزندانى بمن كرامت فرمايد پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله چون غنچه گل شكفته خاطر و خوشحال شد و در روى حضرتش تبسم فرموده.

امير المؤمنين شادمان از حضور پيغمبر بيرون رفت و بقصد نماز عازم مسجد شد بمسجد نرسيده بود كه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله سلمان فارسى را عقب او فرستاد و فرمود برو على عليه السّلام را بياور سلمان حضور آنحضرت رسيد عرض كرد دعوت پيغمبر را اجابت فرمائيد على عليه السّلام شرفياب حضور پيغمبر شد رسول خدا باو فرمود يا على بشارت باد ترا پيش از آنكه من در روى زمين فاطمه را بحباله نكاح تو درآورم خداوند در آسمان عقد فاطمه را براى تو بست هم اكنون فرشته بر من نازل شد كه پيش از اين بزمين فرود نيامده بود و بمن گفت اى رسول خدا ترا باجتماع شمل و طهارت نسل مژده و بشارت ميدهم گفتم چه نام دارى؟ گفت محمود سؤال كردم براى چه كار آمده‏اى؟ جواب داد آمده‏ام از طرف پروردگار بشما بگويم كه نور را بنور تزويج كنيد گفتم مراد كدام دو نور است؟ گفت فاطمه عليه السّلام را بعلى تزويج بفرمائيد بفرشته محمود گفتم فرمان حق را اجابت خواهم نمود و همينكه خواست بازگردد در ميان دو كتف او ديدم نوشته بود  لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه ايدته بعلى و نصرته به‏  - گفتم اى محمود اين كلمات از چه زمان ميان دو كتف تو نوشته شده؟ گفت بيست و چهار هزار سال پيش از خلقت آدم در آن اثنا جبرئيل نازل شد و قطعه حريرى بدستم داد و گفت اى رسول خدا اين حرير سفيد از حريرهاى بهشت است در آن نظر كردم ديدم بخطى نورانى نوشته شده است.

كه خداى تعالى توجهى بزمين نمود ترا برگزيد و رسالت داد مرتبه دوم توجه فرمود براى تو برادر و مصاحب و ولى برگزيد و دخترت را باو اختصاص داد از جبرئيل پرسيدم آن شخص كيست؟ گفت پسر عم و برادرت على بن أبي طالب ايرسول خدا بشارت بر تو باد پروردگار فرمود خازنان بهشت را بيارايند و بدرخت طوبى امر شد بانواع حلى و حلل باردار شود و بحور العين دستور دادند سوره‏هاى يس و طه و طواسين و حواميم بخوانند و بادهاى بهشت را فرمود عطرهاى دلپذير در بهشت بيفشانند و بفرشتگان آسمان هفتم و ششم و پنجم امر شد بآسمان چهارم فرود آيند و فرشتگان آسمانهاى اول و دوم و سوم بآسمان چهارم صعود كنند و در نزديك بيت المعمور فرمان داده شد منبرى از كرامت نصب نمايند و فرشته‏اى راحيل نام كه فصيح‏ترين فرشتگان بود خطبه زير را قرائت كرد:

الحمد لله الاول قبل اولية الاولين و الباقى بعد فناء العالمين نحمده اذ جعلنا ملائكة روحانيين و بربوبيته مذعنين فله على ما انعم علينا شاكرين حجبنا من الذنوب و سترنا من العيوب اسكننا السموات و قربنا الى السرادقات و حجب عنا النهم بالشهوات و جعل نهمتنا و شهوتنا فى تهليله و تسبيحه الباسط رحمته الواهب نعمته جل عن الحاد اهل الارض من المشركين و تعالى بعظمته عن افك الملحدين انذرنا بأسه و عرفنا سلطانه توحد فعلى فى الملكوت الاعلى و احتجب عن الابصاروا ظلم نور عزته الانوار و كان من اسباغ نعمته و اتمام قصته ان ركب الشهوات فى بنى ادم اذ حضهم بالامر اللازم لينشر لهم الاولاد و ينشئ لهم البلاء فجعل الحيوة سبيل الفتهم و الموت غاية فرقتهم و اليه المصير اختار الملك الجبار صفوة كريمته و عبد عظمته لامته سيده النساء بنت خير النبيين و سيد المرسلين و امام المتقين صاحب المقام المحمود و اليوم المشهود و الحوض المورود فوصل حبله بحبل رجل من اهله صاحب المصدق دعوته المبادر الى كلمته على الوصول بفاطمة البتول بنت رسول الله قال الله تعالى زوجت عبدى من امتى فاشهدوا ملائكتى.

اى رسول مكرم اين نوشته گواهى فرشتگانست بر اين حرير پروردگار بمن امر فرمود تا بنظر حضرتت برسانم و با مهر از مشك سفيد آنرا ممهور نموده و برضوان خازن بهشت بسپارم خداوند بدرخت طوبى امر فرمود تا تمام حلى و حلل خود را نثار كرد سپس ابرى فرستاد در و ياقوت و انواع جواهر بباريد و فرشتگان سنبل و قرنفل برافشانده و حور العين برچيدند و بيكديگر هديه داده و با آن افتخار ميكنند و ميگويند اينها نثار مقدم فاطمه عليها السّلام است سپس ابرها مأمور شدند طومارهائى نثار كنند فرشتگان پرسيدند اين طومارها چيست؟

گفتند اين براتها ودائعى است كه ويژه شيعيان على و دوستان فاطمه عليها السّلام است نزد شما باقى بماند تا روز قيامت بر صراط بايستيد و هر كس ذره‏اى از محبت على و فاطمه و فرزندانش در دل داشته باشد يكى از اين براتها را باو بدهيد تا بدون حساب داخل بهشت شود و از آتش دوزخ در امان باشد و اين حكم را من پيش از خلقت آدم بر خود فرض كرده‏ام.

فرشته حامل فرمان گفت اى پيغمبر گرامى روز قيامت من با فرشتگان بروى صراط بايستيم چون يكى از دوستان شما بگذرد از آن طومارها و براتها بدستش ميگذاريم كه روى آن نوشته شده:

برائة من العلى الجبار لشيعة على و فاطمة من النار

آنگاه مركب‏هائى از نور كه لجام آنها بياقوت سرخ مرصع است بياورند و آنها را سوار كرده با جلال و شوكت هر چه تمامتر بدر بهشت ميرسانند خازن ميگويد اى دوستان خدا داخل بهشت شويد.

پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمود هر كه خواهد مانند ما زندگانى كند و بميرد و روز قيامت با ما محشور شود بايد داراى ولايت ما باشد و از دشمنان ما بيزارى جويد و دشمن ما را دشمن بدارد خداوند دشمنان ما را بر زبان پيغمبران و فرشتگان و مخلوقات لعنت كرده است.

جبرئيل گفت ايرسول خدا منادى از جانب عرش پروردگار ندا كرد ايفرشتگان و ساكنان عرش و بهشت من بر تزويج فاطمه عليها السّلام مبارك باد بگوئيد زيرا من بر ايشان بركت دادم.

راحيل عرض كرد پروردگارا كدام بركت بزرگتر از كرامت تو باشد كه آنها را بشارت داده‏ايد در صورتى كه هنوز در دنيا هستند خطاب رسيد اى راحيل از بركات من بر ايشان يكى آنست كه آنان را بر محبت خود جمع كردم و از فرزندان آنها امامانى انتخاب نموده‏ام كه جهانيان را بدين من دعوت نموده و حجت من بر خلايق هستند تا روز قيامت.

پس از آن جبرئيل گفت اى رسول خدا من از طرف پروردگار مأمورم كه بوجود مقدست بگويم فاطمه عليها السّلام را بنكاح على عليه السّلام درآورده و بايشان وجود دو پسر طاهر و فاضل معصوم و زكى و نجيب را بشارت بده و بگو كه آن دو فرزند بهترين مردم در دنيا و آخرت ميباشند.

سپس پيغمبر بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود هم اكنون جبرئيل و راحيل از حضور من رفتند و تصميم گرفتم فرمان خدا را در اين وصلت فرخنده انجام دهم امير المؤمنين عليه السّلام گفت كمال افتخار براى من اينست كه پروردگار در ملا اعلى مرا ياد ميفرمايد و در بهشت حديث من گويند و عقد ازدواج فاطمه عليها السلام را در آسمان حضور فرشتگان و كروبيان بندند پيغمبر فرمود يا على چون خداى تعالى خواسته باشد ولى خود را اكرام فرمايد چيزهائى باو عطا كند كه نه هيچ چشم ديده و نه هيچ گوشى شنيده و نه آنكه بر خاطر احدى خطور كرده باشد آنوقت امير المؤمنين عليه السّلام در مقام دعا برآمده گفت پروردگارا مرا توفيقى عنايت بفرما تا شكر نعمتى كه بمن عطا كرده‏اى بجا آورم پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم هم آمين گفت.

بعد پيغمبر فرمود يا على برخيز روانه مسجد شو تا من بر اثر تو بيايم و آنچه خدا فرموده در حضور مهاجر و انصار بجاى آورده و در فضايل و شخصيت تو بياناتى كنم كه ديدگان تو و دوستانت در دنيا و آخرت روشن گردد.

امير المؤمنين از حضور پيغمبر با قلبى آكنده از سرور و نشاط خارج و جانب مسجد روان گرديد همانوقت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله بمسجد تشريف آورده و به بلال فرمود تمام مهاجر و انصار را در مسجد حاضر نمايد پس از حضور و اجتماع مردم در مسجد رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم بمنبر تشريف برده خطبه ذيل را ايراد فرمود.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الحمد لله المحمود بنعمته المعبود بقدرته و ميزهم باحكامه المطاع بسلطانه المرغوب اليه فيما عنده المرهوب من عذابه النافذ امره فى ارضه و سمائه الذى خلق الخلق بقدرته و اعزهم بدينه و اكرمهم بنبيه محمد صلى الله عليه و آله ثم ان الله قد جعل المصاهرة نسبا لاحقا و امرا مفترضا و شح بها الارحام و نسخ بها الاثام و الزمها الانام فقال تبارك اسمه و تعالى جده هو الذى خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و كان ربك قديرا فامر الله يجرى الى قضائه و قضائه يجرى الى قدره يجرى الى اجله و لكل قضاء قدر و لكل قدر اجل كتاب يمحو الله ما يشاء و ثيبت و عنده ام الكتاب.

سپس فرمود اى گروه مهاجر و انصار بدانيد و آگاه باشيد كه جبرئيل بر من نازل شد خبر داد كه خداوند متعال جميع فرشتگان را در آسمان چهارم كنار بيت المعمور جمع و بايشان فرمود كه گواه باشيد من كنيزم فاطمه را به بنده‏ام على بن أبي طالب داده و ايشان را بيكديگر تزويج نمودم آنگاه بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود يا على برخيز و خطبه‏اى انشاء و ايراد نما آنحضرت برخاسته و اين خطبه را قرائت نمود.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الحمد لله الذى قرب من محامديه و دنى من سائليه و وعد الجنة من يتقيه و انذر بالنار من يعصيه نحمده على قديم احسانه و اياديه حمد من يعلم انه خالقه و مميته و محييه وسائله عن مساويه و نستعينه و نشهد به و نؤمن به و نستكفيه و نشهد ان لا اله الا اللّه وحده لا شريك له شهادة تبلغه و ترضيه و ان محمدا عبده و رسوله صلاة تزلفه و تحظيه و ترفعه و تصطفيه ان خير ما افتح به و اختم قول الله تعالى و انكحوا الايامى منكم و الصالحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله و الله واسع عليم و النكاح مما امر الله به و رضيه و اجتماعنا لما قدره الله و اذن فيه‏

سپس فرمود بنا بفرمان پروردگار رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم دخترش فاطمه عليها السّلام را بمن تزويج نمود من باين ازدواج راضى و مفتخرم شما هم رضايت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم را سؤال كنيد مسلمانان گفتند ايرسول خدا آيا شما هم از اين وصلت راضى هستيد فرمود آرى على دامادى شايسته و نيكو برادرى است او در دنيا و آخرت بزرگ و سيد مردمانست و از جمله صالحان ميباشد.

امير المؤمنين عليه السّلام سجده شكر بجا آورده مسلمانان بحضرتش گفتند خداوند اين وصلت فرخنده را مبارك گرداند شملتان مجتمع و بختتان نيكو باد از خدا ميخواهيم فرزندان بسيار و پاكيزه نصيب شما بفرمايد

 

سپس پروردگار شرح حال مشركين را در ضمن اين آيه بيان ميفرمايد:



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صلح پایدار و آدرس 14klid.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 73
بازدید کل : 26090
تعداد مطالب : 460
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت